پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
مشهدی محمد علی
نوشته شده در دو شنبه 21 فروردين 1396
بازدید : 393
نویسنده : بيك بابا

مشهدی محمد علی فرزند حاجی ، مردی ساده دل و با صفا

 


:: برچسب‌ها: دیزج خلیل , مینو , علیا , dizajkhlil ,



دبیرستان رضا خورشیدی
نوشته شده در پنج شنبه 29 مهر 1395
بازدید : 557
نویسنده : بيك بابا

 

 

نیمه اول سال پنچم بود که به دبیرستان رضا خورشیدی نقل مکان شد و به دلیل تغییر سیستم

تحصیلی به راهنمایی ،کلاس های راهنمایی در آنجا شروع شد مدرسه ای که آزمایشگاهی

داشت و کادر آموزشی تغییر کرده بود ، تعدادی از کلاس ها به صورت مختلط بود و برای

هر درسی معلمی جدا ( آقا و خانم) سر کلاش حاضر می شد، دیگر مثل دبستان

مینو نبود که شاگردان فقط از هفت محله باشند بلکه شاگردان جدیدی از وایقان

و نوجده هم به کلاس ها اضافه شده بود، سطح تحصیلی معلمین و رفتار

های آنان فرق کرده بود،برنامه های دو هزار و پانصد ساله تشکیل

می شد و بعضا والدین برای مسایلی به مدرسه دعوت می شدند،

دختران و پسران مثل خواهر و برادر در کنار هم بودند هرچند که کوری

خوانی هایی  در کلاس بین این دو قشر وجود داشت ولی افکار منفی بین

آنان واقعا در حد صفر بود و هنوز هم بعد از گذشت سالها از این کلاس ها دختران

و پسران همکلاسی آن روزگار خیلی محترمانه با همدیگر سلام وعلیک دارند و احترام

همدیگر را رعایت می کنند. دبیران آقا و خانم را هر کجا ببینند تکریم می کنند ،کادر تربیتی آن

روزگار عبارت بودند از آقایان رستمعلی نقابی، حسین نقابی، محمد زاده ،میرزا محمد زاده،رسول زاده،

میرزایی ، کبود،خانم ها جعفری ، رشدی،کلام الهی، ،مزین دیزجی و ... که اکثر دانشگاه دیده

بودندیا در سطوح بالای تربیت معلمی و بیشتر دبیران از تبریز می آمدند.یادشان گرامی و

عاقبتشان به خیر . جا دارد از مدیریت  و ارشادات اخلاقی مرحوم برادران نقابی در آن

دوران  یادی شود که روابط اخلاقی خوبی را در آن محیط  مختلط برقرار کرده بودند.

ماجرای درخت کاری سمت جنوب حیاط دبیرستان ، مسابقات مختلف بویژه الاغ

سواری در جشن سلطنتی ،رد وبدل شدن نگاتیو پلی گپی سوالات امتحانی،

جابجایی تخته پاک کن اسفنجی آجری رنگ با آجر یا تخته  نگهدار چلو درب

کلاس برای سر بسر گذاشتن با دبیر ، رفتن اردو با بعضی از دبیران ،

گرفتن تغذیه رایگان بعضی از بچه ها با لطایف الحیل یا تهدید ،

خواندن کتاب های ممنوعه سیاسی وایجاد ارتباط پنهانی با

دانش آموزان مورد اعتماد ،رفتن به باغات برای درس

خواندن وتماشای فیلم های باراتا و مرد شش میلیون دلاری..

.. هریک داستانی جداگانه است که مجال پرداختن به تک تک آنها

از حوصله خارج است.نیاز به عنوان نیست که این دبیرستان نیز در ارتقاء

علمی منطقه خدمات شایانی داشته است. من دبیرستان گلشن راز شبستر

را نیز تجربه کرده ام  ولی خاطرات این دوران  با خلد آشیان حسین پررنگ که به حق

جوانی فهیم ، خداجوی ،درد آشنا ، با ادب و محجوب بود شروع و خاتمه می یابد.چند مدتی

نیز بادوستان بزرگوار ومتدین و تلاشگر حسن کا ظم پور و قاسم ناپیدا به اتفاق چهار نفری خاطراتی

بیاد ماندنی بر خود بوجود آوردیم.


:: برچسب‌ها: دیزجی , رضاخورشیدی , مینو , شبستر ,



علم و دانش
نوشته شده در پنج شنبه 29 مهر 1395
بازدید : 421
نویسنده : بيك بابا

پایه های دانش و نوشتار را در این روستا ها میتوان در گذشته های دور و باستناد به دست نوشته های خوش خط قباله های ازدواج و

خرید وفروش املاک و اجاره نامه ها و حاشیه نویسی در قران ها و همجنین وجود کتاب های خطی و چاپ سنگی موجود درخانه ها بدست آورد.

مکتبداری برای پسران ودختران برای تدریس علوم دینی از گذشته رواج داشته مستند ترین آنها که هنوز نامشان در بین مردم ذکر می شود 

نام ملا ملک خانم (جده مادری خانواده بهجت) و مکتبخانه و مکتبداری میرزا عبداله ذاکر که قبل تاسیس مدرسه ، درسال 1311 مکتبداری می کرد.

اولین مدرسه رسمی پسرانه با تلاش خیرین ومتفکرین روستادر سال هزار وسی صدونوزده راه اندازی واعیانی آن وقف اداره فرهنگ و

عرصه وقف اداره اوقاف می شود.بدن توجه به مخالفت عده ای کلاس های اکابربرای مردان و زنان نیز از استقبال خوبی برخوردار بود.پس

از گذشت چند سال در1330 با همت محله پایین دبستان دخترانه پروین افتتاح و با ارتقاء نیاز ها دبیرستان رضا خورشیدی با هزینه شخصی

در سال 1350 ساخته شد و با نظارت مردان دلسوز، دانش آموزان به صورت مختلط تحصیلات دبیرستانی را در محل ادامه داند( قبل از

ساخت دبیرستان، دانش آموزان مقطع متوسطه در مدارس شبستر به تحصیل می پرداختند) .در سال 1359 دبیرستان و راهنمایی

دخترانه مجزایی در محل تاسیس گردید . چگونگی شروع تفکر ایجاد مدرسه مدارس رسمی، تلاش برای انتخاب بهترین معلمین در

سطح کارشناسی، مدیریت مدرسه مختلط،... هریک داستان ها و تلاش و ایثار گری های خود را دارد که از این مقوله خارج می باشد.تحویل

می گردد. اگر امروز در هر خانواده این روستا حداقل یک یا چند مهندس ،دکتر ، دبیر ، متخصص ،غیره حضور دارد و در سطح ملی و

یاخارج از کشور بانی ثمرات هستند، نتیجه تلاش و نیک اندیشی گذشتگان می باشد.اگر امروز شاهد تخریب مدارس ابتدایی و رو به

تعطیلی رفتن دبیرستان های روستا هستیم باید دلایل را در سیاست های مهاجرتی، کنترل جمعیت،عدم سیاست گذاری ایجاد مراکز

تولیدی بررسی کنیم.

      صادق

هرگونه بهره برداری با قید منبع بلامانع است


:: برچسب‌ها: دیزجی , مینو , خورشیدی ,



رضا خورشیدی ( خیر فهیم)
نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393
بازدید : 990
نویسنده : بيك بابا

مطلب زیر در مورد مرحوم حاج رضا خورشیدی از وبلاکی دیگر گپی شده و نیاز به بررسی مفاد وتکمیل دارد.

رضا خورشیدی در سال 1283 هجری شمسی در دیزج خلیل متولد شد وی خواندن ونوشتن را در مکتب خانه فرا گرفت و در 9 سالگی برای کسب معاش به استانبول مهاجرت T مدتی به شاگرد قهوه چی مشغول و پس از آشنایی با محیط در شغل پیراهن دوزی شروع به فعایت کرد .بعد از چند سالی با کسب مهارت لازم به وطن بازگشت و در تبریز مغازه پیراهن دوزی دایر نمود و چون در آن زمان مغازه پیراهن دوزی در شهر تبریز به مد روز آن زمان نبود آن مرحوم با دوخت وارائه پیراهنهای جدید ، با کلیه کارمندان دولت و مدیران کل واستاندار آشنا گردید .


:: برچسب‌ها: مدرسه , خورشید , رضا , مکتب , خانه , مینو ,



بازدید : 844
نویسنده : بيك بابا

سلام مینو جان مدتهاست از تو خبری ندارم ولیکن نامه ام را به آدرس قبلی می فرستم شاید که بخوانی.

رهگذری با خود زمزمه می کرد که روزگار پروین هم همانند مینوست ، ولی من نتوانستم موضوع را خوب دریافت کنم .نگران شدم ، نمی دانم چرا دیگر از صدایی بگوش نمی رسد ، آیا تو هم به دلیل کهولت سنی همانند من در حال انتقال به خانه سالمندانی یا بدلیل صحت بدن خود را به جناح ها متصل کرده ای و یاد دوستان قدیم نمی کنی .چون اعتمادی به سیدن نامه ندارم بنابراین اسرار خود فاش نمی کنم . اگر پاسخ دریافت کردم  روزگارم را برایت خواهم نوشت.

سلام پروین جان

نامه ات را زمانی دیدم که آخرین رمق ها را تجربه می کنم ودیگر نای سخن و سو دید ندارم بعضی از مهره های کمرم شکسته و گلستانم به خارستان تبدیل شده . هرچند که تو هم چندان از من جوان نیستی و لی روزهای شادی برایت آرزومندم.میدانی که من از سال 1319 حدود هفت هزار داماد تحصیل کرده برای دختران تو تربیت کردم اما صد حیف از یک احوالپرسی توسط عروس و داماد ها.فریاد را همه می شنوند ولی سکوت مرا هیچ کس نمی شنود یا نمی خواهند بشنوند.خانه ام به ویرانه ای تبدیل شده ، هیچ صدایی به جز صدای جغد در راهرو شنیده نمی شود،سقف ها تاب برف را ندارد، پنجره ها همگی همانند عینک من شیشه شکسته دارند و بجای روشنایی ، زخمی بر چشمان و جسمم وارد می کنند . تو خوشحال باش که به خانه سالمندان منتقل می شوی .هرچند که آینده ای روشن برای تو و خانه سالمندیت نمی بینم باز امید به شادیت دارم.

شنیده ام مرا همانند زمان بربریت به برده گی خواهند فروخت و بر این امر افتخار خواهند کرد. بگذریم از خودت بنویس که دیگر فرصتی برای مکاتبه وجود نخواهد داشت ولی بر عروسانم بگو آینده زیبایی برای نوادگانمان بسازند.

مینو جان سلام دوباره ام را بپذیر

از خواندن نامه ات غمگین و بجای دیگران شرمنده شدم ، آنچه به اختار نوشته بودی برایم از هفت من مثنوی مفید تر واقع شد و رسیدم به اینکه درد مشترکی داریم و عروسان تو و دامادان من دیگر گذشته را فراموش کرده اند و هویت خود باخته اند و چند تایی هم که گهگاهی سخنی میگویند کاری نمی توانند انجام دهند ولی باز به همین خوشحالم.

با خود اندیشیدم تا علت این سیاه بختی و فلاکت فرهنگی راپیدا کنم و رسیدم به اینکه اگر کاری به کارمان نداشته باشند روزی روی استخوانمان گلی خواهد رویید تا شاید نوادگان من وتو نظاره گر آن باشند.

وقتی تمرکز گزینی مراکز استان ها شروع شد وفروختن کوپن مواد غذایی و اجاره نشینی به شرط در یافت مصالح ساختمانی و زمین افتخار شد ، فرزندانمان با رها کردن زمین و تولید عامل رویش برگ های زرد برروی درختان شدند و صدای بع بع کوسفندان دیگر شنیده نشد. وقتی بنام کنترل جمعیت وازکتومی را مجانی و کم فرزندی را شائنیت تعریف کردند دیگر صدای بچه ها هرروز کمتر و کمتر می شد ولی هیچ به هوش نبودند که چه می کنند .وقتی آب و بر ق و گاز داشتن افتخار بودسرمایه گزاری برای تولید فراموش گردید بنابراین مهاجرت لازم ادامه حیات فرزندانمان بود.پس عروسان تو و دامادان من کردند آنچه باید می کردند .

بیا تنها بگرییم تا شاید شاید.............


:: برچسب‌ها: مینو , پروین , سالمندان ,



مدرسه مینو دیزج خلیل علیا
نوشته شده در یک شنبه 28 آبان 1392
بازدید : 1704
نویسنده : بيك بابا

خاطرات دبستان مینو


مدرسه مینو که در گذشته به صورت کمک مالی دانش آموزان و با بخاری های چوبی اداره و گرم می شد حالا تبدیل شده بود به هزینه ثبت نام اولیه و بخاری های نفتی که دارای جا نفتی های سیار بود و شیر نفت های کوچک ، تخته سیاه و کچ های سفید و زرد و آبی و پاک کن های اسفنجی و صندلی هاو نیمکتی چوبی سه نفره ، یک میله پرچم جلو دفتر مدیر ویک میز پینگ پنگ در سالن، اطاق مدیر و معلمین تقریبا جدا می شد و در کلاس ها شاگردان با هیکل های مختلف با هم بودند

معلمین و مدیرانی همانند آقایان خلیلی،رسول زاده، دنیابین، سلطان پور، صداقت دوست،شیخ بیگی،ستاری، گرگری ، دیزجی،طربخواه...از معلمین بودند.برای اولین بار اداره بهداشت آن زمان واکسیناسیون را شروع کرده بود ، جالب بود دانش آموزان هیکل درشتی که به خاطر واکسن نزدن از پنجره فرار می کردند ، گریه های کودکانه ، ترکه های ناظم و معلم برای تربیت و درس خوان نمودن بچه ها برابر روش آموزش و پرورش کشور، سیگار کشیدن معلمی سرکلاس ،بکار گرفتن شاگردان در نظافت حیاط ، پر کردن تانکر آّب . خدمتگذارانی پیر مثل مرحوم صفر علی حیدری، ثمری، حسن آقا ، هاشمی و... که بچه ها  با آنها اخت بودند ، فرار از مدرسه در ساعات مختلف توسط بی انظباط ها ، رفتن خدمتگذار دنبال آنها ،نوشتن مشق شب با تعداد مشخص و مشق تعطیلی نوروز به حدی که نوروز را درک نکنی، احترام دانش آموزان به معلمین حتی بعد از اتمام کلاس درس و خارج از محیط مدرسه ، پایان سال و دعوا های آخر سال تحصیلی و کودکانه ، پاره کردن  کتاب های سال تحصیلی قبلی ، نوشتن انشای فصل ها را تعریف کنید و یک داستان بنویسید ، پارو کردن برف پشت بام ، توسط دانش آموزان کلاس آخری ها ، آمدن استاندار به روستا  و بستن طاق نصرت ها و نحوه احترام کردن بعض ها به سبک اروپایی  همه و همه خاطره هستندو خاطره . هنوز هم این معلمین را دوست دارم و صبر و حوصله آنها را در زمان تدریس تحسین می کنم و احترام می گذارم.


:: موضوعات مرتبط: , , سرگرمی ها , ,
:: برچسب‌ها: مینو , , دیزج خلیل , روستا , علیا , بابا , مدرسه ,



علم و آموزش در دیزج خلیل علیا
نوشته شده در دو شنبه 24 مهر 1392
بازدید : 1220
نویسنده : بيك بابا

دانش در روستا

پایه های دانش و نوشتار را در این روستا ها میتوان در گذشته های دور و باستناد به دست نوشته های خوش خط قباله های ازدواج و خرید وفروش املاک و اجاره نامه ها و حاشیه نویسی در قران ها و همجنین وجود کتاب های خطی و چاپ سنگی موجود درخانه ها بدست آورد.مکتبداری برای پسران ودختران برای تدریس علوم دینی از گذشته رواج داشته مستند ترین آنها که هنوز نامشان در بین مردم ذکر می شود  نام ملا ملک خانم (جده مادری خانواده بهجت) و مکتبخانه و مکتبداری میرزا عبداله ذاکر که قبل تاسیس مدرسه ، درسال 1311 مکتبداری می کرد.اولین مدرسه رسمی پسرانه با تلاش خیرین ومتفکرین روستادر سال هزار وسی صدونوزده راه اندازی واعیانی آن وقف اداره فرهنگ و عرصه وقف اداره اوقاف می شود.بدن توجه به مخالفت عده ای کلاس های اکابربرای مردان و زنان نیز از استقبال خوبی برخوردار بود.پس از گذشت چند سال در1330 با همت محله پایین دبستان دخترانه پروین افتتاح و با ارتقاء نیاز ها دبیرستان رضا خورشیدی با هزینه شخصی در سال 1350 ساخته شد و با نظارت مردان دلسوز، دانش آموزان به صورت مختلط تحصیلات دبیرستانی را در محل ادامه داند( قبل از ساخت دبیرستان، دانش آموزان مقطع متوسطه در مدارس شبستر به تحصیل می پرداختند) .در سال 1359 دبیرستان و راهنمایی دخترانه مجزایی در محل تاسیس گردید . چگونگی شروع تفکر ایجاد مدرسه مدارس رسمی، تلاش برای انتخاب بهترین معلمین در سطح کارشناسی، مدیریت مدرسه مختلط،... هریک داستان ها و تلاش و ایثار گری های خود را دارد که از این مقوله خارج می باشد.تحویل می گردد. اگر امروز در هر خانواده این روستا حداقل یک یا چند مهندس ،دکتر ، دبیر ، متخصص ،غیره حضور دارد و در سطح ملی و یاخارج از کشور بانی ثمرات هستند، نتیجه تلاش و نیک اندیشی گذشتگان می باشد.اگر امروز شاهد تخریب مدارس ابتدایی و رو به تعطیلی رفتن دبیرستان های روستا هستیم باید دلایل را در سیاست های مهاجرتی، کنترل جمعیت،عدم سیاست گذاری ایجاد مراکز تولیدی بررسی کنیم.

 

                                                                 بیک بابا

هرگونه بهره برداری با قید منبع بلامانع است


:: برچسب‌ها: دیزج خلیل , علیا , مینو , شبستر , پروین ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 54 صفحه بعد