با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
معرفت جان ما درب باغ ها را باز و دیوار ها را کوتاهترمی خواهیم تا بدانی داریم متمدن می شویم.
معرفت جان معرفت و بصیرت حسینی برایت آرزومندم
اعتراضات مدرسه مینو واقعا تلخ بود و مجبور شدم خار در دهانش فروکنم تا تربیت شود.
عزیزم معرفت از پشت دیوار درختی سبز در حال سرذک کشیدن است یا برای عبرت گیری یا برای عاقبت اندیشی.
معرفت عزیز شندیدم خارستانی بر باغ های ما تصویر کرده ای ، مطمین باش روزی اینجا آب داشت و مزرعه ای بود ومیخواهم......
دوست خوبم معرفت این درخت و دوستانش خشک شده اند تا انتقادی برای نوشتن پیدا کنی وگرنه قنات های ما پر آبند و نیازی به بازسازی ندارند این تویی که شب ها به درختان نگاه می کنی.
معرفت جان انصاف رعایت نکرده ای ، تمام هم و غم ما و آموزش و پرورش صیانت واحترام به سالمندان است و بخاطر این دیگر زحمت بر این مدرسه افزون نمی کنیم شاید چند روزی در حالت کما ادامه حیات دهد و عاق و والدین نشویم.
این درب و قفل قدیمی است که تو ندیده ای ، دیگر نیازی به بازسازی آن نداریم و بخاطر جلوگیری از آلودگی صوتی حاصل از صدای بر هم مالیدن شاخه های خشک و تقاضای رسیدگی به وضع قنات مجبورم درب باغ را بسته نگه دارم تا خواب خوبی داشته باشم
معرفت جان از این قفل و زنجیر خود بخوان حدیث مفصل راچون بر تو نیاز خواهد شد اگر از خدمات امروز زاد گاه من تقدیر نکنی ولی قول می دهم عکس های مدرسه را برای وزارت آموزش و پرورش ارسال کنم.
امیدوارم در این ایام محرم و سفر خداوند معرفت شناخت امام حسین ع واهدافش و یارانش را به همه وهردو ما عطا فرماید.
مدتی است که نامه ای از تو برایم نرسیده و این باعث مسرت بود :چرا که دیگر سلول های خاکستری ام را به زحمت نمی انداختم ،دنبال حقیقت جویی نبودم ، در آرامش مطلق ادامه حیات گیاهی میدادم و به خوشی های ظاهری می پرداختم .
این نامه پر محبت و پرانتقاد اخیرت برایم سنگین بود ، معرفت جان تو مسافرت ره بلاد ما کردی که زیارت و عزاداری کنی ولی از نامه ات چنین برداشت می ود که به چشم چرانی فرهنگی پرداختی ولی من هم به عنوان دفاع پاسخ هایی برایت می نویسم.
در بند اول نامه بعد از سلام و علیک نوشته بودی : باغات خشک و قنات ها در حال موت هستند وقسمتی ازخیابان ها اسفالت ندارند . عزیز من شما فقط نوک دماغ دیده ای و آینده را تصویر نکردی. این اشکالات را قبول دارم ولی م هنوز به فکر خرابی بلند گو هستیم که صدایش ضعیف است و در مقابل سایر دستجات کم میاریم باید در مجالس محرم پول جمع کنیم و در اره بلند گو خرج کنیم ، قنات آب به چه دردی می خورد ، به خاطر بهداشت محیط کاری می کنیم که درختان خشک به سمت خانه ها نیایند و در باغ تفریحاً بسوزانیم تا به حدی که آینده را بتوانیم زودتر ببینیم ، اگر عکس () را خوب بنگری آینده ما همان ساختمان های دور دست خواهد بود که تو نمی توانی آن را دریافت کنی.
در مورد مدرسه مینو عکس گرفتی و احساس تاسف کردی که چرا.....؟ دوست خوبم معرفت جان از سال 1317 مدرسه مینو پیگیری شده تا 1319 فعال گردیده ، مگر عمر قانونی یک نفر در ولایت چند سال است ؟ مقایسه کن ، مدرسه هم پیر شده و حوصله دانش آموز ندارد وآموزش و پرورش و ما چندان از او مراقبت خواهیم کرد که سقف فرو ریزد و دیوار کج آید به احترام زحمات گذشته اش حتی کاربری جدیدی به او نخواهیم داد واخر حرف اینکه اخیرا زیادی حرف می زد و حوصله مان را سر میبرد و مجبور شدیم قفل بزرگی بر درب آن بزنیم چون حرفها و کلامش همچون خارهای روییده در حیاط مدرسه نیش دار بود.چند وقت پیش هم شکاندن تابلو سنگی دبیرستان رضا خورشیدی و بی احترامی و سلاح کشیدن به طرف معلمین سابق را عنوان کرد که واقعا خنده دار بود و باطر همین موضوع با تیکه سنگ های تابلو دبیرستان رضا خورشیدی چند ضربه ای بر در و تابلو مدرسه مینو زدیم تا به فهمد که سن بالا دارد ولی مجاز به ایراد گیری ندارد و باید اندازه دهان خود را بداند.
انتقاد از مراسم عزاداری داشتی که من نصحیت میکنم تا زمانی که مثل مدرسه مینو وتابلو دبیرستان با و برخورد نکرده ام به جای بنشینی و در هر چیزی دخالت نکنی .اخر تو کی می خواهی علم را مسخره کنی و بیایی در مقابل اینکه علت خشک شدن دریاجه ارومیه ، فساد اخلاقی است و به تبرک بردن آب رنگی فواره تولّی واسب تزیین کردن تبرّی وسخن نگفتن از خطبه های امام حسین ع در مدینه و از مدینه به مکه و از مکه به کربلا و در صحرای کربلا دلیل حیطه بندی و در مراسم خیمه سوزی ، امام حسین ع با اولین شمشیر دشمن به زمین خوردن را و فراوانی مواد مخدر و اعتیاد را به انتقاد بگیری .
عزیز من تو از من جوانتری ، برالیت نصیحتی می کنم اگر میخواهی آرامش خود و ما را بر هم نزنی ، وقتی به جایی میروی : چشمت را پاک نگهدار و گل های قالی را بشمار تا به عنوان آدم فهیم و باشعور وسر بزیر معروف و محبوب باشی.
عکس ها را برایت در نامه بعدی می فرستم. دوستدارت بیک بابا
نمی دانم می شود یا نمی شود و شماهم نمی توانید در این رابطه به من کمک کنید. میخوای کمکم کنی ؟ ببین اگر نونستی
پاسخ مناسبی پیدا کنی برایم بفرست در غیر اینصورت وقت خود هدر نده نمی دانم ازت تشکر کنم یا نکنم ؟
کنکور برداشته می شود یانه نمی شود؟ دانشگاه آزاد کنکور مستقل اجرا می کند یا نمی کند؟ مسکن مهر ادامه پیدا می کند یا نمی کند؟ دولت قبلی در مورد مسکن مهر تصمیم خوب گرفته بود یا نگرفته بود؟ ماشین ارزان می شود یا نمی شود؟ قیمت ها تثبیت می شود یا نمی شود؟ مسکن سامان دهی میشود یا نمی شود؟ آب کمبود شده یا نشده؟ محصول کشاورز خریداری شد یا نشد؟ زندگی ادامه دارد یا ندارد؟ زنده هستم یا نیستم ؟ می فهمم یا نمی فهمم؟ امنیت ملی ارزش دارد یا ندارد؟ .............میشود نمی شود؟ ...........است نیست؟ ..............شد نشد؟.............. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
مسئول محترم سخن سنجیده گو که مردم می فهمند .دوصد گفتار چون یک کردار نیست. سکوت خیلی وقتها حکم طلا دارد. هر راست نباید گفت و جز راست نباید گفت.اقتصاد هر چند که از پایه های حکومتی است ولی مخلوط کردن دیدگاه های سیاسی به این اقتصاد عامل بدبختی می شود.چرا خود را مستحق حرف زدن در هر زمینه و هر زمان میدانی.چرا تحریم اقتصادی را به عنوان پیراهن عثمان ترسیم کردی و دادسخن میدهی و با هر حرف تو که معمولا محل قرار گرفتن فعل و فاعل وضمیرو...مناسب نیست باعث تشنج افکار و اقتصاد می شوی؟ نمی دانم نمی دانی یا نه میدانی که در میدانی بر سکورفته و هرساعت حرفی می زنی.؟ من سابقه دیرینه و تاریخی کهن دارم ولی سخن تو مرا ، زندگی مرا، افکار مرا،خانواده مرا، دارایی و اقتصاد مرا هر لحظه دچار چالش می کند .یارانه میدهیم نمیدهیم. دارو وجود دارد ندارد.قیمت ها شکست نشکست.بالا می رود نمی رود.میشود ن میشود. باشد .ن باشد.امکارن دارد امکان ن داردو.......... یک عمل خوب انجام بده بعد بنشین برروی آن مانور بده اگراندیسمان کن ، کاندید شو نردبان بساز، آنموقع من خود بازیچه تو خواهم شد . بیک باباa
بعد از سال ها عمر و مطالعه تا متوجه شدم که چه کسانی عاشورا را بوجود آوردند ، همان کسانی که به دلایل مختلف از حرکت انبیا
در راستای هدایت انسانها ، ضربه ای دیده بودند نه فقط به ضربه مالی و مقامی حتی کسانی که خود را برتر از همه افکار می دیدند و عقده حقارت داشتند نیز در این جمع از هم بیشتر موثر بودند بعضی با سکوت بعضی با همفکری و دیگری با شمشیرولی زیر پرچمی
شبیه سازی شده بنام پرچم اسلام و سخنرانی بنام منادی دین و حق خواهی. ..... باور نداری ، چند لحظه اطراف خود بنگر و ببین
فاصله حق و باطل را و حرکات اینگونه افراد را ............باشد که ....................
وقتی سپاه بهداشت وارد روستا شد اولین دستورات او را بیاد دارم یکی در مورد وضعیت بهداشت حمام ، تغییر وضعیت خروجی آب چشمه و تقسیم آن در دو مسیر جداگانه ، سم پاشی بعضی از اماکن دامی بود فکر کنم نامش سرباز سلطانی بود، خانه انصافی نیز تشکیل شده بود که در واقع در روستا چندان موفقیتی نداشتند و مراجعات نیز کم بود،سال چهل و چهار بود که برق رسانی بعد از تیر گذاری و فروش حق عضویت توسط آقای محمود مرندی با استفاده از موتور برق انجام شد ، غروب بر قلم دوش برادرم بودم و اکثر مردم در کوچه ها ایستاده بودند تا روشن شدن اولین برق را در روستا تماشا کنند .
بعدا نیز این برق به شبکه سراسری متصل شده و گرد سوز ها ، زنبوری ها، هفتی ها و ... که نفتی بودند از رونق افتادند ولی بعد از نیمه شب دوباره مورد استفاده قرار می گرفتند چرا که برق ها از غروب تا نیمه شب روشن بودند.ولی اکثر مردم برنامه خود را با این وضعیت تنظیم کرده و امکانات برقی را نیز بر همین اساس تهیه کرده بودند. و لوله کشی آب نیز با همت مردم و همچنین تامین مقداری از هزینه با استفاده از فروش دیگ بزرگ گرمخانه حمام در سال هزار و سیصد و پنچاه بعد از فروش حق عضویت به خانه ها وصل شد لازم به توضیح است که با توجه به استقبال عمومی برای خرید انشعاب آب ، اقدام به نصب شیر برداشت عمومی در کوچه ها نشد.
کدخدا هم چندان برشی در روستای ما نداشت مگر اتفاق خاصی می افتاد و به عنوان میانجیگر وارد موضوع می شد و ژاندارم ها نیز یادم است سال های چهل و جهار یا پنج بود که برای سرباز گیری آمده بودند و بنده خدایی به سختی کلمات فارسی را به کار می برد و به آنها می گفت بوسیار اینجا تهرانه یعنی بسیار جوانهای اینجا در تهران اقامت دارند و ژاندرم نیز مطلب را دریافت نمی کرد.در مجموع می شد گفت در آن روزگاران نیز مردم روستا استقلال فکری خاصی داشتند و رو به توسعه بودند.
مدرسه مینو که در گذشته به صورت کمک مالی دانش آموزان و با بخاری های چوبی اداره و گرم می شد حالا تبدیل شده بود به هزینه ثبت نام اولیه و بخاری های نفتی که دارای جا نفتی های سیار بود و شیر نفت های کوچک ، تخته سیاه و کچ های سفید و زرد و آبی و پاک کن های اسفنجی و صندلی هاو نیمکتی چوبی سه نفره ، یک میله پرچم جلو دفتر مدیر ویک میز پینگ پنگ در سالن، اطاق مدیر و معلمین تقریبا جدا می شد و در کلاس ها شاگردان با هیکل های مختلف با هم بودند
معلمین و مدیرانی همانند آقایان خلیلی،رسول زاده، دنیابین، سلطان پور، صداقت دوست،شیخ بیگی،ستاری، گرگری ، دیزجی،طربخواه...از معلمین بودند.برای اولین بار اداره بهداشت آن زمان واکسیناسیون را شروع کرده بود ، جالب بود دانش آموزان هیکل درشتی که به خاطر واکسن نزدن از پنجره فرار می کردند ، گریه های کودکانه ، ترکه های ناظم و معلم برای تربیت و درس خوان نمودن بچه ها برابر روش آموزش و پرورش کشور، سیگار کشیدن معلمی سرکلاس ،بکار گرفتن شاگردان در نظافت حیاط ، پر کردن تانکر آّب . خدمتگذارانی پیر مثل مرحوم صفر علی حیدری، ثمری، حسن آقا ، هاشمی و... که بچه ها با آنها اخت بودند ، فرار از مدرسه در ساعات مختلف توسط بی انظباط ها ، رفتن خدمتگذار دنبال آنها ،نوشتن مشق شب با تعداد مشخص و مشق تعطیلی نوروز به حدی که نوروز را درک نکنی، احترام دانش آموزان به معلمین حتی بعد از اتمام کلاس درس و خارج از محیط مدرسه ، پایان سال و دعوا های آخر سال تحصیلی و کودکانه ، پاره کردن کتاب های سال تحصیلی قبلی ، نوشتن انشای فصل ها را تعریف کنید و یک داستان بنویسید ، پارو کردن برف پشت بام ، توسط دانش آموزان کلاس آخری ها ، آمدن استاندار به روستا و بستن طاق نصرت ها و نحوه احترام کردن بعض ها به سبک اروپایی همه و همه خاطره هستندو خاطره . هنوز هم این معلمین را دوست دارم و صبر و حوصله آنها را در زمان تدریس تحسین می کنم و احترام می گذارم.
چند روز قبل ازشروع ماه محرم و رمضان، خانم های متدین یک روز را انتخاب و به صورت دسته جمعی و وضو گرفته اقدام به نظافت کامل ظروف ،فرشها، در و دیوار و زیر ستونهای مسجد می پرداختند . چون مسجد به تعدادانگشت شماری مرفوش داشت بانوان برای نشستن، تشکچه انفرادی تهیه و در روز نظافت عمومی مسجد ، هر کس جایگاه خود رامشخص و تشک را در آن محل پهن می کردند.عده ای نیز هر موقع به قصد مسجد از خانه خارج می شدند یک قطعه تشک کوچک (زیر انداز ) را همراه می آوردند .و در محل مناسب می نشستند ولی این امر درسمت آقایان کمتر مشهود بود.. عمده نذورات و توسل به شهدای کربلا در مسجدهزینه و اجرا می گردید ولی جلسات منازل برای بانوان هم بعد یا قبل از شروع برنامه مسجد اجر میشد. روحانی محل که از قم اعزام می شد قبل یا بعد از سخنرانی در مسجد به منازل می رفت تا احکام و روضه بخواند.
.نذورات خوردنی نیز عبارت بود از کلوچه محلی ، شیر خالی یا شیر مخلوط با چایی و یا چایی تنها، به ندرت خرما یا حلوا در این جلسه ها.این جلسات توزیع می شد. ادامه.......
حمام روستای دیزج خلیل علیا دارای تاریخ طولانی ( بیش از سی صد سال)است. حمام به صورت زیر زمینی ودارای کنبد هایی با روشنایی خاص و محل کفش کن ، رخت کن جداگانه با آّب نما یا حوض کوچک ، محل ویژه شستشوی پا و اتاق های ویژه نظافت موهای زاید، گرم خانه برای شستشوی عمومی و دوش های انفرادی بود.(خزینه را من ندیدم یا به حالت رویا بخاطر دارم) ، آتش دان دربیرون از حمام. آب مصرفی آن بوسیله لوله های سفالی مستقم و قبل از خروجی چشمه آ ب کاریزو بهداشتی تامین می شد .فاضلآب به طور زیر زمینی در فاصله مناسبی معروف به گنداب منتقل و دفن می گردد. گنبد های حمام دارای منفذ های روشنایی از سنگ مرمر شفاف بودند که بعد ها شیشه جای آنها را گرفت. بعد برق آمد.هرچند این حمام به صورت اجاره در اختیار افراد مختلف قرار می گرفت و هرکس بر اساس سلیقه خود تزیناتی بر آن می افزود و اکثر مردم از حوله و قطیفه (لنگ) و کیسه و صابون شخصی استفاده می کردند ولی چند لنگ بطور امانی در حمام وجود داشت.
داخل حمام دلاک یا کیسه کش برای آقایان و بانوان وجود داشت که هر دلاک یا کیسه کش برای خود روش های خاصی را دنبال می کردو هزینه جداگانه دریافت می نمود و فرد تازه وارد از روی ادب برروی حاضرین یک سطل آّ گرم می ریخت..چنانچه کسی وسایلی کم می اورد از حمام تامین می شد ولی بعد از ورود دستور های بهداشتی ، استفاده از این وسایل به صورت عمومی نیز قطع گردید. حمام دارای سه برنامه خاص( ساعاتی برای خانم ها و ساعاتی برای مردان و شب ها به صورت خصوصی )بود. شادترین زمان این حمام مربوط به زمان اختصاص عروس یا داماد و همراهان محسوب می شود، چون صدای ساز و نوا از حمام بلند ، شیرینی و شربت برقرار، موقع رفت و برگشتن عروس و دامادبه حمام: نوازندها با صدای دایره و ساز عروس و داماد و همراهانشان رامسرور می کردند .هزینه نگهداری سالیانه حمام توسط عموم مردم تامین می شد. کسان زیادی مدیریت حمام را به عهده داشتند که در اینجا نیازی به اوردن اسامی انها نیست . این حمام سال هاست مورد استفاده قرار نمی گیرد و مطالعه برای بهره برداری فرهنگی به طور سینه به سینه مطرح است.
نام اصلی مسجد خلیل لو بود که امروزه به دلایل نامعلوم تغییر نام داده است. طول و عرض و ارتفاع آن قبل از تعمیرات سال های اخیر عبارت بوداز 60/19 متر در 14/25متر و6مترارتفاع با دیوار های گلی با پهنای 90 تا 100 سانتی متر،ستون های 6 متری به تعداد20 عدد، تعداد4عدد تیر باربر(حمال )با طول 20 متر و کمتر، تعداد کثیری تیر چه کوچک 4متری سواربر روی تیرهای اصلی ،قرایتخانه یا مسجد کوچک در سمت شمالی با ارتفاع سه متری که در ایام غیر محرم و صفر و رمضان برای تدریس وقرایت قران وتشکیل جلسات کوچک و همچنین برای نگهداری تابوت استفاده می شد .صحن اصلی دارای یک درب چوبی محکم و رنگ آمیزی شده با آب یونجه ، پنجره های دولایه بزرگ چوبی شش گانه در فاصله 50 سانتی متری کف مسجد، پنجره های چوبی دولایه کوچک چهار کانه نزدیک سقف ، انباری کوچک در درون دیوار غربی، محراب با نقش و نگار زیبا در دیوار جنوبی، کتیبه نویسی دیوار ها با خط ثلث و ریحانی و سقف نوشته ها با رنگ سفید