با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دارا و سارا خواهر و برادر دوقلو هستند که د رفرهنگ ايران زندگی می کردند و هریک از ایرانی ها برای فرزندانشان از زبان آنها داستان ها می ساختند و توسط همین دو عروسک خیالی بود که انتقال تربیت وفرهنگ بین دونسل انجام می گرفت.آنها می توانند کرد،لر ،ترک ، بلوچ يا فارس ،گليک يا مازنی و از هر قوم و قبیله کوچک باشنداما مهم ايرانی بودن آنهابود. آنها در خیال پدران و مادران به سراسر ايران سفر می کردند.لباسهای زيبای محلی هر ناحيه را می پوشند و هوشيار و کنجکاو به ويژگيهای فرهنگی محل می پرداختند. دارا و سارا با علاقه ها و آرزوهايشان ماجراهای شيرينی خلق می کردند که همه از شنيدن و خواندن آنها لذت می برند.و این اواخر هم به عنوان عروسک ملی شناخته شده بودند. دیروز خبر رسید که امتیاز ملی و ساخت آن را به چین و ماچین واگذار کرده ایم و امروز افشا شد که کلاه قرمزی عروسک ملی معرفی خواهد شد.
داشتم فکر می کردم که دارا و سارا شکل انسانی داشتند و در هر فرهنگ محلی پذیرفته شده بود و حتی مادران می توانستند ظاهر آنها را قوی و ضعیف ، دارای خانواده توصیف کنند و یا مادر بزرگ ها آنها را بسازند و زیباترین لباس معرف فرهنگ را به تن آنها کنند و گویش دارا و سارا مطابق گویش محل و خانواده بود ولی کلاه قرمزی به کدام یک از تصمیم گیران شباهت دارد و آیا گویش کلاه قرمزی با گویش کدام فرهنگ شناس مطابقت دارد که امروز می خواهد عروسک ملی باشد از طرفی این کار یک نوع آموزش امکان فروشی بودن شاهنامه و....وسایر امکانات ملیّ برای فرزندان آینده نیست؟وقتی از خواب بیدغار شدم به خود گفتم خیر است انشا... این اثر پرخوری قبل از خواب ظهر است.
منابع تاریخی نشان مي دهند ارزش برابري پول ملي ايران با پولهاي معتبر جهاني در مقاطع تاریخی مختلف به اين شرح بوده است
در زمان شاه طهماسب صفوي، يعني در سده شانزدهم ميلادي، واحد پول ايران «شاهي» بود و هر ۲۰۰ شاهي برابر با يک «تومان». طبق مندرجات سفرنامه جنکينسون، در آن زمان هر شاهي با يک شيلينگ انگليس برابر بود. هر پوند استرلينگ برابر با ۲۰ شيلينگ است. بنابراين، يک تومان ايران برابر بود با ۱۰ پوند انگليس. يعني، ارزش پول ايران ده برابر پول انگليس بود.
در سده هيجدهم ميلادي، ارزش تومان ايران بهتدريج کاهش يافت و ارزش پوند انگليس افزايش. در نيمه اوّل سده نوزدهم ميلادي، يعني در دوران سلطنت فتحعليشاه و محمد شاه قاجار، دو پوند استرلينگ برابر با يک تومان ايران شد. در اين زمان يک پوند برابر بود با ۲۵ فرانک فرانسه و ۱۰ روپيه هند. يعني، يک تومان ايران برابر بود با ۵/ ۱۲ فرانک فرانسه. در همين زمان، يک تومان ايران با دو دلار و پنجاه سنت آمريکا برابر بود.
پس از قحطي بزرگ ۱۲۸۸ ق. ارزش پول ايران سير نزولي را آغاز کرد؛ با قتل ناصرالدينشاه (۱۸۹۳) اين کاهش ادامه يافت و با انقلاب مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۷) شدت گرفت. اندکي قبل از قتل ناصرالدينشاه، در سال ۱۸۹۱ يک پوند استرلينگ برابر با ۵/ ۳۲ قران بود که، اندکي پس از قتل ناصرالدينشاه، در سال ۱۸۹۴ به ۵/ ۴۸ قران رسيد. ده قران برابر با يک تومان بود. يعني در اواخر سلطنت ناصرالدينشاه ارزش پوند بريتانيا ۲۵/ ۳ برابر تومان ايران و پس از قتل او، در زمان سلطنت مظفرالدينشاه، حدود ۸۵/ ۴ برابر تومان ايران شد. پس از انقلاب مشروطه يک پوند برابر با ۶۰ قران بود يعني ارزش پوند انگليس شش برابر تومان ايران شد. در اواخر سده نوزدهم و اوائل سده بيستم ميلادي، تا جنگ اوّل جهاني، يک پوند انگليس تقريباً برابر با ۵ دلار آمريکا بود. بنابراين، در دوران مظفرالدينشاه ارزش دلار آمريکا و تومان ايران تقريباً يکسان بود.
در زمان سقوط رضا خان و ورود ارتشهاي متفقين به ايران (۱۳۲۰ ش.) دلار آمريکا تقريباً يك و نيم تومان ايران بود؛ يعني با ۱۵ ريال ميشد يک دلار خريداري کرد. در سال ۱۳۳۲، يعني در اواخر دولت دکتر مصدق و زمان کودتاي ۲۸ مرداد، يک دلار آمريکا معادل ۹۰ ريال ايران (۹ تومان) و يک پوند استرلينگ برابر با ۲۳ تومان بود. در پايان سلطنت محمدرضا پهلوي و در دوره اي كه صادرات نفت خام در قله تارخي قرار داشت، يک دلار آمريکا تقريباً ۷ تومان ايران و يک پوند انگليس تقريباً ده تومان ايران ارزش داشت. در اين زمان ارزش يک روبل شوروي حدود ده تومان ايران يعني تقريباً برابر با پوند استرلينگ بود. يک فرانک فرانسه ۱۶ ريال و يک مارک آلمان غربي ۳۲ ريال ارزش داشت.
ازآجیل سفره عید چند پسته لال مانده است آنها که لب گشودند؛خورده شدند آنها که لال مانده اند ؛می شکنند دندانساز راست می گفت: پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
اول رجب:ولادت حضرت امام محمد بن علی الباقر (علیهما السلام)
دوم رجب:ولادت حضرت امام علی بن محمد الهادی (علیهما السلام)
سوم رجب:شهادت حضرت امام علی بن محمد الهادی علیهما السلام
هفتم رجب: نامه نوشتن مأمون برای امام رضا علیه السلام و طلب امام رضا (علیه السلام) برای ولایت عهدی
دهـم رجب:1ـ ولادت حضرت امام محمد بن علی الجوادعلیهما السلام 2ـ ولادت باب الحوائج، حضرت علی اصغر علیه السلام دوازده رجب:1ـ به درک واصل شدن معاویه 2ـ ورود امیرالمومنین علی علیه السلام به کوفه و انتخاب نمودن آن به عنوان جایگاه حکومت سیزده رجب:ولادت مولود کعبه خلیفه بلافصل رسول الله حضرت مولانا امیرالمومنین امام علی علیه السلام پانزده رجب: 1ـ وفات مظلومانه و غریبانه ام المصائب حضرت زینب سلام الله علیها 2ـ تغییر قبله 3ـخروج از شعب ابی طالب علیه السلام
شانزده رجب:خروج فاطمه بنت اسدمادرامیرالمومنین علیهما السلام از کعبه هفده رجب: به درک واصل شدن مامون لعنه الله علیه هجده رجب: وفات ابراهیم فرزند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نوزده رجب:به درک واصل شدن معتمد عباسی لعنه الله علیه بیست و دوم رجب: فرار ابوبکر در جنگ خیبر بیست و سوم رجب:1ـ حمله به امام مجتبی علیه السلامدرمدائن 2ـ مسموم شدن امام موسی بن جعفر علیهما السلام 3ـ فرارعمربن خطاب در جنگ خیبر
بیست و چهارم رجب:1ـ فتح قلعه خیبر به دست اسد الله الغالب علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام 2ـ بازگشت جعفر طیار برادر امیرالمومنین از حبشه در روز فتح خیبر
بیست و پنجم رجب:شهادت حضرت امام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام
بیست و ششم رجب: وفات حضرت ابوطالب علیه السلام پدرامیرالمومنین علیه السلام بیست و هفتم رجب: بعثت پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله و سلم بیست و هشتم رجب: خروج حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد .
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به معتمد مسجد دوختند .
معتمد رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود
نام عکس( فرهنگ) سند معامله آب قنات در سال 1296 هجری قمری در دیزج خلیل
( زیبایی خط، ادبیات بکار رفته ، فاصله و متن و حاشیه همگی نشان از فرهنگ این روستاست)
نام عکس :بودیم.تصویر مربوط به سال های دور ( احتمالا مربوط به حضور محمد علیشاه قاجار در روستای دیزج خلیل علیا ) روی پلاکارد نوشته شده( زنده اعلیحضرت). در صورت شناسایی افراد یا تاریخ عکی ،برایم معرفی کنید.متشکرم
نام عکس:هستیم.داخل یکی از خانه های قدیمی دیزج خلیل علیا .
نام عکس: ماومذهب.تصویر نگاری مذهبی در داخل خانه ای در دیزج خلیل علیا
نام عکس:حیات.پنجره های مشبک چوبی قدیمی در طبقه دوم یکی از منازل در دیزج خلیل علیا
نام عکس : بودیم.تصویر قدیمی از پیشواز پادشاه وقت هنگام ورود به روستا ( احتمالا مربوزط به محمد علیشاه) روی تابلو نوشته شده
( زنده باد علیحضرت)
نام عکس : فریاد.فریاد های انسانیت بر علیه بمب شیمیایی در کردستان ایران
نام عکس:زندگی جاریست
نام عکس: محبت. ( محمد علی نقابی به همراه عمویشان رضا نقابی)
نام عکس : سومار
نام عکس : به سوی روشنایی
نام عکس : نفت شهر
نام عکس : غرب
نام عکی:شادی. عاشق قشم شاعر و خواننده آذری که در روستا بارها نوازندگی کرده بود
نام عکس:خدمت.عکس (ناشناس-رستمعلی نقابی-محمدعلی نقابی(هدیه کننده عکس)-اسماعیل رسول زاده-حبیب بهرامی)
نام عکس : جاده.هدیه کننده عکس در هنگام مسافرت سال 1350 شمسی در کنار جاده شوسه ( مراد آباد)
پایه های دانش و نوشتار را در این روستا ها میتوان در گذشته های دور و باستناد به دست نوشته های خوش خط قباله های ازدواج و خرید وفروش املاک و اجاره نامه ها و حاشیه نویسی در قران ها و همجنین وجود کتاب های خطی و چاپ سنگی موجود درخانه ها بدست آورد.مکتبداری برای پسران ودختران برای تدریس علوم دینی از گذشته رواج داشته مستند ترین آنها که هنوز نامشان در بین مردم ذکر می شود نام ملا ملک خانم (جده مادری خانواده بهجت) و مکتبخانه و مکتبداری میرزا عبداله ذاکر که قبل تاسیس مدرسه ، درسال 1311 مکتبداری می کرد.اولین مدرسه رسمی پسرانه با تلاش خیرین ومتفکرین روستادر سال هزار وسی صدونوزده راه اندازی واعیانی آن وقف اداره فرهنگ و عرصه وقف اداره اوقاف می شود.بدن توجه به مخالفت عده ای کلاس های اکابربرای مردان و زنان نیز از استقبال خوبی برخوردار بود.پس از گذشت چند سال در1330 با همت محله پایین دبستان دخترانه پروین افتتاح و با ارتقاء نیاز ها دبیرستان رضا خورشیدی با هزینه شخصی در سال 1350 ساخته شد و با نظارت مردان دلسوز، دانش آموزان به صورت مختلط تحصیلات دبیرستانی را در محل ادامه داند( قبل از ساخت دبیرستان، دانش آموزان مقطع متوسطه در مدارس شبستر به تحصیل می پرداختند) .در سال 1359 دبیرستان و راهنمایی دخترانه مجزایی در محل تاسیس گردید . چگونگی شروع تفکر ایجاد مدرسه مدارس رسمی، تلاش برای انتخاب بهترین معلمین در سطح کارشناسی، مدیریت مدرسه مختلط،... هریک داستان ها و تلاش و ایثار گری های خود را دارد که از این مقوله خارج می باشد.تحویل می گردد. اگر امروز در هر خانواده این روستا حداقل یک یا چند مهندس ،دکتر ، دبیر ، متخصص ،غیره حضور دارد و در سطح ملی و یاخارج از کشور بانی ثمرات هستند، نتیجه تلاش و نیک اندیشی گذشتگان می باشد.اگر امروز شاهد تخریب مدارس ابتدایی و رو به تعطیلی رفتن دبیرستان های روستا هستیم باید دلایل را در سیاست های مهاجرتی، کنترل جمعیت،عدم سیاست گذاری ایجاد مراکز تولیدی بررسی کنیم.
امرار معاش مردم این روستا درگذشته از راه پرورش کرم ابریشم،سبد بافی،کوزه گری، شال بافی ، کشاورزی شامل زراعت ، باغداری و دامپروری تامین می شد ولی به دلیل تامین نشدن نیازهای خانواده بر اساس شرایط حاکم به کشور، تعداد زیادی از جوانان و سرپرست خانواده ها برای تامین معاش و کسب و کار به باکو ، ترکیه ، تفلیس ، قفقاز،آذربایجان و قره باغ مهاجرت یا مسافرت طولانی می کردند. این تردد ها به جز موضوع اقتصادی ، عاملی بود برای تعامل فرهنگی،دینی ،انتقال تخصص،غیره بین مردم روستا وشهرهای مورد مسافرت. امروزه نیز با مرور فرهنگ ها می توان به اثرات این تردد ها درفرهنگ ها، دوستی ها مشاهده نمود. اسامی351 نفر از این افراد ( از هفت محله)که در آن زمان معروف به غربت کشان بودند، توسط آقای محمد علی نقابی تهیه شده در جدول زیر می آید ولیکن ثبت مقیمین سایر کشور ها بویژه در روزگار جدید به به دلیل کثرت اسامی ، تحت مطالعه می باشد. با تغییرات انجام یافته در طول سال های متمادی ، امروزه راه تامین معیشت روستا به کشاورزی و باغداری جدید،فعالیت در امور علمی، صنعتی و تجاری و دولتی تبدیل شد که هرکدام جای سخن مفصلی می خواهد.
بخش مرکزی شهرستان شبستر طبق آمارهای منتشره شامل بیست و پنج آبادی است. یکی از روستاهای این بخش روستای دیزج خلیل در مسیر جاده تبریز – شبستر و حدود دو کیلومتری جنوب شرقی شهر شبستر قرار گرفته . روستا محدود است از شمال غربی به شهر شبستر ، از شمال شرقی به روستای نوجه ده ، از جنوب به شهر وایقان و باتلاقهای دریاچه ارومیه ، از مغرب به روستای شنگل آباد ، از مشرق به قلعه حسن آباد .مختصّات جغرافیائی آن در سی و هشت درجه و نه دقیقه عرض شمالی ، چهل و پنج درجه و چهل و سه دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ وارتفاع از سطح دریای آزادهزارو چهارصد و چهل پنج مترواقع شده است.
تاریخ ارزنده ترین ، گویا ترین سندرخ دادها ی جوامع بشری درگذرزمان است تاریخ حکایتگرایجادو خلاقیت های آدمی ، شکستو پیروزی آدمی، درتداوم بقااست.تاریخدرهمانند قطب نما یی براینا خدااست، آمیزه ا ی از گذشته به حال ، از بودن ،به سویشدن ها؛تاریخحافظهجمعی انسان هااست که براساسشرایط و موقعیت های خاص ، سر نوشت و حیاتآن ها به هم گره خورده. ، جامعه ی بدو ن هویت تاریخی ؛ مفلوج،مفلوک ، مرده ا ی بیش نیست.
هویت را می توان به معنی چه کسی بودن، چيستى هر چيزى بویژه انسان بیان کرد.
هرگونه بهره برداری از مطالب و تصاویر بدون قید منبع ممنوع است