با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
همکلاسی سلام ممکن است خاطرات بچگی را فراموش کرده باشی ولی دوران دبستان ودبیرستان را خوب به خاطر داری با شما هاهستم خواهران محترمه (پروین امینی، رقیه نقابی،نرکس طحنی،منیژه ثمری و عباسی،زهرا سلطانپسند،فاطمه صادقپور، معصومه نژادی و...که سال ها همکلاس بودیم و آقایان محترم : محمود دمساز( علاقمند به داستان اصلی و کرم)، محمد علی پابخش، مهدی آهنگربا آن شیطنت های زیبا یتان، مرحوم حسین پررنگ ( ناصح اعتقادی دوستان بود) ، نورالدین نوجهانی ( علی پروین زمان و مخترع )، جمشید امیری ( لطیفه گوی و خوش سخن)، حسین غازیان ( با آن خنده های زیبا و قاری قران )،، قاسم حسین پور ( درس خوان و خوش تیپ) ، نقی ستاری( زرنگ و با ادب) حسین شعبانی، حسین ابلاغی، مجید بهشتی وحسن جنتی ومنتظری از وایقان،علی چاهی ورضا نیلوفر و چاوشی از نوجده، قاسم للطیفی،افتاده، جمشید طهمورث(راستی بنده را حلال کردی یانه)، نادر برومندو... ، همه دوستان اهل وایقان و نوجده میدانم که همگی با گذشت تاریخ ، جزء بزرگ زنان و مردان روستا شده اید .
هرکدام تربیت خانواده ای را به عهده دارید و از همه بالاتر در مشاغل مختلف عامل رشد فرهنگی و علمی و اقتصادی جامعه بودید ؛ خدا قوّت کار های شما همه و همه باقیات صالحات است و زیبا . کاش یکبار دیگر مدرسه ای بود و کلاس درسی و شیطنت های آن روزگار ، با وجود همه خوبان باز اسم بد و خوب ها را مینوشتیم ،برای هم خط و نشان می کشیدیم ، به لطیفه های کلاسی می خندیدم ،برای اذیّت معلمین طرح می ریختیم ، به جای معلم درب کلاس را باز می کردیم و همه بلند می شدند وبعد همه باهم می خندیدیم ، خود را به مریضی می زدیم و برای آماده نبودن دروس بهانه های مختلف می تراشیدیم ، در روزهای زمستان برف بازی می کردیم و عمدا فرد دیگر راهدف قرار می دادیم ، برف بر جیب و گردن دیگران می گذاشتیم، بااستفاده از لوله خودکار و پوست پرتقال طرف را در جلو تخته سیاه هدف قرار می دادیم، نفت بخاری را زیاد می کردیم، دنبال نگاتیو پلی کپی ها بودیم،راستی دوست عزیز شما که به تدریس مشغول بودی تا چه میزان به رفتارهای دوران تحصیلی خودت و دوستانت در کلاس درس برخورد کردی ، با توجه به برخورد اخلاقی که با دانش آموزانت کردی در درون خود به رفتار های مشابه که انجام داده بودی خندیدی ،و شما دوست محترم که در سایر جایگاه ها مشغولی واقعا گذشته زیبا نبود و امروز زیبا تر از دیروز نیست و فردا واقعا زیبا و تماشایی نخواهدبود ؟ مطمئم اینگونه است .
یاد کتک خوردن دوستان همکلاسی افتادی ، نگاه کن فلانی دستها را باز کرده تا به گرمی از ورود ترکه های مدیر و ناظم استقبال و پذیرایی کند ، اونجا را نفر روسری سر کرده و سر برروی محل تحریر صندلی گذاشته تا ترکه ها فقط بر کمرش اثابت کند چون بارانی اش را از زیر لباس ها پوشیده تا اثر ترکه ها کمتر شود، خنده دار بود نگاه های خشمگین و طلبکارانه نفری که به دلیل چغلی طرف دیگر، مورد نوازش گرم مدیر یا ناظم قرار گرفته به صندلی های طرف مقابل ( به صندلی طرف دختران یا پسران). نوش جان جگرم خنک شد.چه خوب می شد در سال یک روز را به عنوان روز دیدار و تجدید خاطرات قرار می دادیم یا یک پوشه را به عنوان پوشه احوالپرسی با همکلاسی ها و دبیران آن زمان از طریق شبکه جهانی انتخاب می کردیم ،زیبا دیدن و زیبا اندیشیدن این جمع را درآن ماندگار می کردیم. با این نوشتار بر تمام خواهران و برادرانم که همکلاس من بودند عرض ادب و ارادت و بر دوستی شان افتخار می کنم.شیطنت های آن روز خاطرات زیبای امروزند. شاد یاشاین
نیمه اول سال پنچم بود که به دبیرستان رضا خورشیدی نقل مکان شد و به دلیل تغییر سیستم تحصیلی به راهنمایی ،کلاس های راهنمایی در آنجا شروع شد مدرسه ای که آزمایشگاهی داشت و کادر آموزشی تغییر کرده بود ، تعدادی از کلاس ها به صورت مختلط بود و برای هر درسی معلمی جدا ( آقا و خانم) سر کلاش حاضر می شد، دیگر مثل دبستان مینو نبود که شاگردان فقط از هفت محله باشند بلکه شاگردان جدیدی از وایقان و نوجده هم به کلاس ها اضافه شده بود، سطح تحصیلی معلمین و رفتار های آنان فرق کرده بود،برنامه های دو هزار و پانصد ساله تشکیل می شد و بعضا والدین برای مسایلی به مدرسه دعوت می شدند،دختران و پسران مثل خواهر و برادر در کنار هم بودند هرچند که کوری خوانی هایی در کلاس بین این دو قشر وجود داشت ولی افکار منفی بین آنان واقعا در حد صفر بود و هنوز هم بعد از گذشت سالها از این کلاس ها دختران و پسران همکلاسی آن روزگار خیلی محترمانه با همدیگر سلام وعلیک دارند و احترام همدیگر را رعایت می کنند. دبیران آقا و خانم را هر کجا ببینند تکریم می کنند ،کادر تربیتی آن روزگار عبارت بودند از آقایان رستمعلی نقابی، حسین نقابی، محمد زاده ،میرزا محمد زاده،رسول زاده، میرزایی ، کبود،خانم ها جعفری ، رشدی،کلام الهی، ،مزین دیزجی و ... که اکثر دانشگاه دیده بودندیا در سطوح بالای تربیت معلمی و بیشتر دبیران از تبریز می آمدند.
یادشان گرامی و عاقبتشان به خیر . جا دارد از مدیریت و ارشادات اخلاقی مرحوم برادران نقابی در آن دوران یادی شود که روابط اخلاقی خوبی را در آن محیط مختلط برقرار کرده بودند.ماجرای درخت کاری سمت جنوب حیاط دبیرستان ، مسابقات مختلف بویژه الاغ سواری در جشن سلطنتی ،رد وبدل شدن نگاتیو پلی گپی سوالات امتحانی، جابجایی تخته پاک کن اسفنجی آجری رنگ با آجر یا تخته نگهدار چلو درب کلاس برای سر بسر گذاشتن با دبیر ، رفتن اردو با بعضی از دبیران ، گرفتن تغذیه رایگان بعضی از بچه ها با لطایف الحیل یا تهدید ،خواندن کتاب های ممنوعه سیاسی وایجاد ارتباط پنهانی با دانش آموزان مورد اعتماد ،رفتن به باغات برای درس خواندن وتماشای فیلم های باراتا و مرد شش میلیون دلاری.... هریک داستانی جداگانه است که مجال پرداختن به تک تک آنها از حوصله خارج است.نیاز به عنوان نیست که این دبیرستان نیز در ارتقاء علمی منطقه خدمات شایانی داشته است. من دبیرستان گلشن راز شبستر را نیز تجربه کرده ام ولی خاطرات این دوران با خلد آشیان حسین پررنگ که به حق جوانی فهیم ، خداجوی ،درد آشنا ، با ادب و محجوب بود شروع و خاتمه می یابد.چند مدتی نیز بادوستان بزرگوار ومتدین و تلاشگر حسن کا ظم پور و قاسم ناپیدا به اتفاق چهار نفری خاطراتی بیاد ماندنی بر خود بوجود آوردیم.