پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
خان خان نمایشی
نوشته شده در یک شنبه 18 مرداد 1394
بازدید : 686
نویسنده : بيك بابا

نمایش خان خان در سال های  دور در ایام نوروز در میدان روستا با حضور تمام اهالی اجرا می شدو یک نفر به عنوان حاکم،یک نفر مباشر یا وزیر، یک نفر بنام مسئول اجرای احکام وارد بازی شده و با پوشیدن یا بستن لنگ حمام یا لباس های رنگی و... و همچنین گذاشتن میز و دفتر و دستک وآویزان کردن طناب از درخت بید به عنوان محل اعدام وارد بازی می شدند. حاکم برابر مقررات مجاز به هرگونه حکم در مورد هر مقام و شخص بودو صرفا مسایل ناموسی را رعایت می کرد.فقیرو و دارا هیچ جایگاه خاصی پیش حاکم نداشت. وقتی حاکم گزارشی از مامور خود می گرفت به مشکلات اجتماعی، مشکلات خاص بعضی از خانواده ها ،تعرضات  پولدار ها و قدرتمندان اشاره می کردو دستور تنبیه و همچنین گرفتن غرامت را می داد. تنبیهات عبارت بود ازتنبیهات خنده دار و تعزیر با تورنا،تنبیه به دار آویز شدن صوری. درزمان اجرا کردن حکم ، مباشر یا وزیر بر حاکم وارد شده و درخواست بخشش وعفو در مقابل دریافت غرامت می نمود و حاکم با پیشنهاد وزیر موافقت و غرامت در همان زمان اخذ می شد.غرامت ها عبارت بودند از تهیه لقمه نان وپنیر برای حاضرین، آوردن شیرینی جات وتنقلات بنا به تصویب به حاضرین،تهیه مقداری پول و لباس یا خشگبار وغیره. در پایان حاکم دستور میداد تا افراد خاصی به بعضی از سوالات یا حرکات محلی پاسخ دهدوبدستور حاکم مقداری پول و خشکبار یا کندم و غیره به بخشیده می شدو اینکار باعث می شد فرد مستمند آبرومندانه به نیازمندی های خود برسد و نهایت حاکم دستورتوزیع غرامت های جمع آوری شده در بین حاضرین می کرد و شادی را بین همه تقسیم می شد.و کسانی هم که قادر به گرفتن حق خود از افراد دارا یا زورگو نشده بودند در این روز با دستورات حاکم به حقوق خود می رسیدند و آبرومندی همه طبقات حفظ می شد.متاسفانه امروزه هیچ گونه آثاری از این بازی و نمایش به جا نمانده. در سال جاری جناب محمد نسرین دخت ابیاتی را به عنوان یاد آوری گذشته به طنز تهیه کرده بودندکه درمسجد محل خوانده شدو باعث مسرت سالخوردگان و جوانان شدو یاد آور تاریخ بازی های محلی.( اشعار ویرایش  نشده و به دست خط گوینده بسنده شده است.

هایاندا قالوب یونیس عمو      میداندا خان خان اوئینی قورسون

مردمی باشینا یخیب          شادلیق محملی قورسون

مشه قلی عمو وزیر اولوب      مرتضی عمو وکیل اولسون

یونس عمو حکم وروب    مشهدی قلی عمو امضا ورسون

میداندا دار آغاجی قوروب      محرم عمو دارا ورولسون

حسن آقا اژدری ایستیوب    قیئن آتاسین داردان قوتارسون

بوفکرلن قول وروب مردما    صباح ایسی حمام ویرسون

اما بوفکر قالوب که حمامون      صباح لورین هارادان تاپ سون


:: برچسب‌ها: محمد , نسریندخت , خان خان , ,



محمد نسرین دخت
نوشته شده در شنبه 13 ارديبهشت 1393
بازدید : 1003
نویسنده : بيك بابا

 

بنام دوست

 

 

در اردیبهشت ماه سال 1393 مصاحبه کوتاهی با آقای محمد نسرین دخت بنا به سفارش یکی از دوستان ،در خصوص موضوع تاریخ خانوادگی ایشان ، نشستی کوتاه داشتم . محمد آقا با لبخندی ملیح و چهره ای گشاده در منزل پدری پذیرای ما شد.بعد از خوش و بش اولیه ، تعدادی مدارک قدیمیه را نشان داد که هرکدام جای مطالعه خاص خود را داشت. یکی از این اسناد شناسنامه مرحوم پدرشان نجف طالبی دیزجی متولد 1307 متوفی به سال 1345بود.

همین شناسنامه مبنایی شد تا محمد آقا سوالات مختلف را با اشتیاق پاسخ دهد.

علت تغییرفامیلی: زمانی که من به دنیا آمدم شناسنامه مرا از روی شناسنامه مادرم خیر النسا نصرین دخت صادر گرفته اند و همین منجر به تغییر نام خانوادگی من با خواهران و برادرانم شده است.

در شناسنامه شما با خواهرتان دو قلو منظور شده اید :   درسته تاریخ تولد من و خواهرم از نظر روز و ماه و سال اینگونه نشان میدهد ولی چون در گذشته گرفتن سجل و ثبت تاریخ ها تابع یک فرهنگ جدید و فرهنگ محیطی بوده و ادارات ثبت هم چندان توجهی به موضوعات نداشتند این اختلافات ثبتی مشهود بوده مثلا تاریخ تولد پسر را کمتر وتاریخ تولد دختر را بیشتر می نوشتند تا پسر دیرتر به سربازی برود و دختر زود ازدواج کند و....، اگر دقت شود  تاریخ تولد پدرم 1307 و مادرم 1318 و من و خواهرم 1321 است در واقع می شود تحلیل کرد که پدرم در 14 سالگی و مادرم در سه سالگی صاحب فرزند شده اند در صورتی که شواهد دیگر نشان میدهد که تمام این تاریخ ها دقیق نبوده.از دلایل اصلی  می توانم اشاره کنم به :

1-     پدرم اصالتا اهل این روستاست و در دوران جوانی برای کار به باکو رفته و در آنجا با هنر عکاسی  آشنا و با خرید یک دستگاه دوربین عکس برداری به محل برگشته و تنها عکاس منطقه بود و یک فرد هم از دوستان وی در شبستر عکاسی می کرد.دوربین وی از بین رفته و شیطانی ها ( نگاتیوها) را احتمالا برادرم داشته باشد ، پدرم بعد از آمدن از باکو در روستا ازدواج کرده است .

2-     مادرم همزمان با غارت گری جیلو ها( آسوری های مقیم ترکیه عثمانی ) به سلماس وکهنه شهر قدیم که در سال 1296شمسی اتفاق افتاد که همین غارت گری ها همزمان با ورود اسماعیل آقا سیمیتقو نیز بود که نا امنی های غیر قابل تحملی در روستای(دیلمانج) دیلمقان سلماس یا کهنه شهر بوقوع می پیوندد و مادر من به همراه تعدادی ازآشنایانش مجبور به مهاجرت شده ومادرم درروستای دیزج خلیل علیا رحل اقامت می اندازد و بعد از سال 1309شمسی که زلزله ای ویرانگر کهنه شهر و 60 روستای اطراف آن را با خاک یکسان کرد دیگر علاقه ای به برگشت به دیلمقان پیدا نمی کند. وجود ایشان در روستا و با تایید خانواده مالکی ها ، پدرو مادرم با هم ازدواج می کنند . همین موضوعات نشان میدهد که تاریخ های ثبت شده نمی تواند واقعی باشد و این امر دربین اکثر شناسنامه های منطقه نیز صادق است.

از پدر بگویید:

 


:: موضوعات مرتبط: , سرگرمی ها , ,
:: برچسب‌ها: نسریندخت , شناسنامه , ساعتسازی , دیرج , نجف , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 54 صفحه بعد