بنام آنکه قصه های قران را برای عبرت انسان ها نازل نمود.
سلام بر تو دوست دوران
جوانی ام که هنوز فراموشمان نکرده ای.
انشا الله سرحال و قبراق پیگیر امورات زندگی
هستی و در کنار خانواده خوش. یاد خاطرات کرده
بودی و احساس کردم قصد داری افسانه هایی
را باز سازی کنی یا اینکه تصمیم به کاری
داری و یک احتمال هم دادم که ممکن
است.... شده باشی. به هر حال
مطالبی در یادداشت ها ی راکنده پیدا
کرده ام باشد که به کار آید . راستی به
یاد داری که در خیابان شهید دستغیب با هم
بودیم و اصرار کردی تا یکدست لباس خاکی تهیه
و چند بسته سیگار آزادی در کیف به راه آهن برویم
و زمانی به خود آمدیم که بلند گوهای راه آهن
اهواز اعلام کرد : ایستگاه پایانی است ؛
همه پیاده شوند و همزمان صدای
آژیر قرمز به گوش رسید و صدا پیچید که پناه بگیرید.
آری آن روز در