با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
آرایشگاه آقای علی شعبانی محل گفت و شنود اخبار محلی بود و قبلا گفتیم که این مرد از مردان خدا بود و کاردان و خیر خواه ، ضمن کشاورزی به آرایشگری هم می پرداخت و با دو صندلی چوبی دیوار چسب و یک صندلی نیمه متحرک برای اصلاح و یک لاستیک مخصوص تیز کردن تیغ اصلاح و تعدادی قیچی و ماشین اصلاح مکانیکی و آن پوستر چسبیده شده در کنار آینه از شهر ایران شهر و جاروب و خاک اندازی برای نظافت محل و یک چراغ خوراک پزی کوچک برای کرم کردن آب برای اصلاح ،مغازه ی نظیفی داشت و در تابستان بعد از آب پاشی خیلی خنک می شد.
یادم نمی آید با بچه ها درشتی کرده باشد یا پول همراه نداشتند ومی گفتند پدرمان می آید و حساب می کند بد رفتاری کند بلکه بدون توقع اصلاح را انجام می داد . در عروسی ها هم که جایگاه ایشان به عنوان آرایشگر دامادها ویژه بود. من در دوران کودکی آرزو می کردم جای او باشم ایشان بعد از برگشت از زیارت امام رضا ع به هر دلیلی آرایشگری را ترک کرد و صرفا به کشاورزی پرداخت و مغازه تبدیل شد به محل بستن جاروب