با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
سیمای دیزج خلیل, [14.11.17 14:55] لوطی میرهاشم دردیزج خلیل از پدرو مادی فقیری ای فقیر می شود ولی به دلیل قدرت بدنی و وجود خصلت ظلم ستیزی به جوانمردی و حمایت از مردم ( ائیل لو تیسی) معروف می شود. از لوتیان مردمی معروف دوره جنگ جهانی اول و دوره مشروطه دو نفر دارای حرمت زیادی است ، یکی لوتی ابراهیم تبریزی و دیگری لوتی میرهاشم دیزج خلیلی. میرهاشم فرزند میرباقر که از سادات محترم دیزج خلیل محسوب می گردد با معصومه خانم فزند پاشاخان تبریزی ازدواج و در زمان مشروطه از طرفداران ستارخان شده و بر علیه ظلم مبارزه می کند. او در سوارکاری به اندازه ای ورزیده بود که مسیر دیزج خلیل – تبریز را در 3- 4 ساعت می پیمود. سه نفر نوکر بنام های شکور ، جعفر ، مولا و یک نفر کنیز به نام سمیرا در خانه داشت که برای کمک رسانی به مستمندان و خبر گیری از حال ووضعیت مردم از آنها استفاده می کرد. از مبارزات وی برخورد با محتکران( گرانی 6 تومنی) در سال های قحطی متاثر از جنگ جهانی ، استبداد سیاه قاجاری و جنبش مشروطه ( برخورد با محتکران یکی از شاخه های مبارزه بود که در تاریخ از زینب پاشا ، بانوی تبریزی هم در این مبارزات به همراه تعداد زیادی از زنان دیگر نام برده شده است).
۱۷, [29.01.21 16:40] دیزج خلیلون لوتی میرهاشمی نقل از نشریه فروغ آزادی. شماره 262- اردیبهشت 1360 ترجمه به مضمون از ترکی به فارسی: حاجی رنجی از مردان خوش صحبت و خوش مشرب بود و در هر مجلسی حضور پیدا می کرد ضمن تعریف از بعضی خاطرات ، عامل سرور جمع هم می شد. در یکی از مجالس خاطره ای از لوتی میرهاشم دیزج خلیلی به شرح زیر تعریف کرد : لوتی میرهاشم از سادات بزرگوار ، خیر خواه ، با جراُت و مردمی و خوش فکر بود و بطور معمول در پایان سال به عناوینی به وضعیت فقرای محله رسیدگی می کرد، در یکی از سال ها بنا به مشکلاتی ، وضعیت مالی خودش هم نامناسب می شود و نگران کمک به فقرا در چهارشنبه سوری پایان سال بود. مطلع می شود که علی وکیل قصد دارد دو تن از فرزندانش را ختنه کند، چون در آن زمان رسم بر این بود که در ختنه سوران ، مراسمی گرفته می شد بنا براین ، از علی وکیل می خواهد برای مهمانی فقط پولدارهای محل و دلاک حمزه هم که وضعیت مالی خوبی داشت را برای ختنه بچه ها دعوت نماید. موقع صرف ناهار ، میرهاشم دستمالی را پهن می کند تا از مهمانان تحت عنوان جشن ختنه سوران پول جمع کند که نهایت قریب به یکصد تومان پول جمع می شود ولی میرهاشم پول ها را خودش برداشته و به دلاک حمزه می گوید بعدا صحبت می کنیم. میرهاشم همان روز کل پول را بین فقرا تقسیم می کند تا بتوانند برای عید چیزی تهیه کنند و دلاک حمزه هم چند ورز منتظر می ماند ولی خبری از پول نمی شود. دلاک ترفندی میزند و کوزه پر از روغن حیوانی را به واسطه همسرش به میرهاشم می فرستد تا پیگیر پول باشد ولی لوتی ، همان کوزه را توسط همان خانم به خانه یکی از فقرا و مستمندان می فرستد و می گوید این را مصرف کن ، برای بعد خدا کریم است. دلاک که ترفندش نتیجه نداده بود از طریق عباسعلی ( دوست مشترک لوتی میرهاشم) سفارش نسبتا تهدید آمیزی می فرستد که آقا سید من یک تفنگ دو لول دارم در بحث کمک به مستمندان ما را هم به حساب بیار. لوتی میرهاشم پاسخ میدهد که حمزه را در بحث پولهای دستمال به حساب گذاشته ام ، ولی می تواند برای تفنگش دو گلوله بذاره یا داخل تفنگش ماست بزنه . با این پیام حمزه از پیگیری موضوع منصرف می شود.