تحجر
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تحجر
نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1396
بازدید : 408
نویسنده : بيك بابا

تحجر چیست؟ ومتحجرکیست ؟

استاد شهید مرتضی مطهری درمورد کج فهمی وانحراف دینی چنین می فرماید: ( دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه(افراط وتفریط) تهدید می کند : بیماری جمود و بیماری جهالت ، نتیجه بیماری‏ اول توقف و سکون و باز ماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم‏ سقوط و انحراف است… . جامد و جاهل متفقا فرض میکنند که هر وضعی که در قدیم بوده است ، جزء مسائل و شعائر دینی است ، با این تفاوت که جامدنتیجه میگیرد این شعائر را باید نگهداری کرد و جاهل نتیجه میگیرد اساسا دین ملازم است با کهنه پرستی و علاقه به سکون وثبات… جامدهای متدین نما همانطوریکه  به پاره‏ای  مسائل فلسفی بی جهت رنگ‏ مذهبی دادند شکل ظاهری مادی زندگی را هم میخواستند جزء قلمرو دین بشمار آورند ، افراد جاهل و بی خبر نیز تصور کردند که واقعا همین طور است و دین برای زندگی مادی مردم شکل و صورت خاصی در نظر گرفته است . و چون به‏ فتوای عِلم باید شکل مادی زندگی را عوض کرد پس عِلم، فتوای منسوخیت دین را صادر کرده است . جمود دسته اول و بی خبری دسته دوم فکر موهوم تناقض علم و دین را بوجود آورد. نظام حقوق زن ص ۱۱۸)

  ودرجای دیگر می فرماید.تنگ نظری مذهبی ازخصیصه‏های خوارج است اما امروز آن را باز درجامعه اسلامی می‏بینیم .این همان.است که گفتیم خوارج شعارشان  از بین رفته‏ومرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات‏.همچنان زنده و باقی است.بعضی از خشک مغزان را می‏بینیم که جز خود و عده‏ای بسیار معدود مانند خود ، همه مردم جهان را بادید کفر و الحاد می‏نگرند و دایره اسلام ومسلمانی را بسیار محدود خیال می‏کنند..

 خوارج با روح فرهنگ اسلامی آشنا نبودند ولی شجاع‏ بودند . چون جاهل بودند تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند زود تکفیر وتفسیق می‏کردند تا آنجا که اسلام و مسلمانی را منحصر به خود می‏دانستند وسایر مسلمانان را که اصول عقائد آنها را نمی‏پذیرفتند کافر می‏خواندند وچون شجاع بودند غالبا به سراغ صاحبان قدرت می‏رفتند و به خیال خود آنهارا امر به معروف و نهی از منکر می‏کردند و خود کشته می‏شدند و گفتیم دردوره‏های بعد جمود و جهالت و تنسک و مقدس مابی و تنگ نظری آنها برای‏دیگران باقی مانداما شجاعت و شهامت و فداکاری از میان رفت.

خوارج بی‏شهامت ، یعنی مقدس مابان ترسو ، شمشیر پولادین  را به کناری گذاشتند و از امر به معروف و نهی از منکر صاحبان قدرت که‏برایشان خطر ایجاد می‏کرد صرف نظر کردند و با شمشیر زبان به جان صاحبان فضیلت افتادند.هر صاحب فضیلتی را به نوعی متهم کردند به طوری که درتاریخ اسلام کمتر صاحب فضیلتی را می‏توان یافت که هدف تیر تهمت این‏طبقه واقع نشده باشد . یکی راگفتند منکر خدا ، دیگری را گفتند منکر معاد، سومی را گفتند منکر معراج جسمانی و چهارمی را گفتند صوفی ، پنجمی را چیز دیگر و همینطور...،به طوری که اگر نظراین احمقان را ملاک قرار دهیم‏هیچوقت هیچ دانشمند واقعی مسلمان نبوده است.وقتی که علی ع تکفیر بشودتکلیف دیگران روشن است .

بوعلی سینا ، خواجه نصیر الدین طوسی ،صدرالمتألهین شیرازی ، فیض کاشانی ، سید جمال الدین اسد آبادی ، واخیراً محمد اقبال پاکستانی از کسانی هستند که از این جام جرعه‏ای به کامشان‏ریخته شده است. بوعلی در همین معنی می‏گوید   

کفر چو منی گزاف و آسان نبود

محکمتر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چو من و آنهم کافر

پس در همه دهر یک مسلمان نبود

خواجه نصیرالدین طوسی که از طرف شخصی مسمی به " نظام العلماء " مورد تکفیر واقع شد ، می‏گوید  

نظام بی‏نظام ار کافرم خواند

چراغ کذب را نبود فروغی

مسلمان خوانمش ، زیرا که نبود

دروغی را جوابی جز دروغی

 به هر حال ، یکی از مشخصات و ممیزات خوارج تنگ نظری و کوته بینی‏ آنها بود که همه را بیدین و لامذهب می‏خواندند . علی ع، علیه این کوته نظری‏ آنان استدلال کرد که این چه فکر غلطی است که دنبال می‏کنید ؟ فرمود : پیغمبر جانی را سیاست می‏کرد و سپس بر جنازه او نماز می‏خواند و حال آنکه‏ اگر ارتکاب کبیره موجب کفر بود پیغمبر بر جنازه آنها نماز نمی‏خواند زیرا بر جنازه کافر نماز خواندن جایز نیست و قرآن از آن نهی کرده است  شرابخوار را حد زد و دست دزد را برید و زنا کار غیر محصن را تازیانه زد و بعدهمه را در جرگه مسلمانها راه داد و سهمشان را از بیت‏ المال قطع نکرد و آنها با مسلمانان دیگر ازدواج کردند . پیغمبر مجازات‏ اسلامی را در حقشان جاری کرد اما اسمشان را از اسامی مسلمانها بیرون نبرد. جاذبه ودافعه علی ع  استادمطهری ص۱۵۸تا۱۶۰و

درخاتمه این بیان جای دارد خود ودیگران را هشدار دهیم که هیچ لجنى در درون انسان  مانند تکبر و خود محورى مانع جریان یافتن آب حیات معرفت و شناخت در درون وى نیست.  گاهى این  لجن بقدرى رسوب شده و تحجر یافته است که از ورود حتى یک قطره آب معرفت, از جهان قابل  شناخت, به درون جان آدمی مانع مى‏گردد. گاهى دیگر به مرحله تحجر و رسوب نرسیده ولى هر  آب معرفتى که وارد درون شود آنرا آلوده و کثیف مى‏سازد .

 




:: برچسب‌ها: دیزج خلیل , تحجر ,



مطالب مرتبط با این پست
.