قصه کوتاه
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
قصه کوتاه
نوشته شده در دو شنبه 21 فروردين 1396
بازدید : 387
نویسنده : بيك بابا

 

 

 قصه های من و عیال

ریا نباشه برای فردا روزی از بیکاری نگاهی به کانال ها و گروه های مجازی داشتم تا بتونم منم با سایر دوستان وارد این گفتمان های سیاسی انتخاباتی بشم و بگم که منم آره !  یه اوردی هم برا بچه هام بیام، بچه هامو همراه یا متقاعد کنم که در محور من همسفر شوند و از گمراهی سیاسی اونا  ، که ممکنه مخالف تفکر من باشه جلوگیری کنم.

داشتم یادداشت های برمیداشتم و سامان دهی که یهو سر و کله خانووووووم پیدا شد.

منم خوشحال با غرور یادداشت ها را بهش نشون دادم که : بعععععلی من هم آرررره.

بحث روی موضوعات بالا گرفت و خانم بلند شد و نحج البلاغه را آورد و گفت : مرد آخه  روز تولد صاحب این نوشته است ، هی دم میزنی که علی ع اینطوری و آونطوری . کجای این یادداشت های تو با سخنان علی ع مشابههههه؟

اول گفتم خانووووم من وظیفه دارم که آگاه سازی کنم تو چرا حسادت می کنی؟

خانم جواب داد : (گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی). اگه زرنگی  ! دوستانو تشویق به حضور درسر صندوق کن ، نمی خواهد برا بچه ها تحمیل عقاید انتخاباتی کنی . هرچند دوستان خود اهل تمیزند .( ریا نباشه خانم از اونایی که سر صندوق کاره ایه).

خلاصه بدون اینکه حقو به جانب ایشون اعلام کنم ، یادداشت ها را گرفتم و گفتم حالا مونده بود تو منو نصیحت کنی ؟ بابا من سی سال و اندی تو این کارا بودم و............................ ولی بخودم گفتم بابا چی میشه  برای رضایت خانومممممم که شده نحج البلاغه رو  ورقی بزنم.                بخش آخر را بخون

برای رضایت خانومممممم که شده نحج البلاغه رو  ورقی بزنم.

چشت بد نبینه داداش : در مورد رفتار سیاسی  مولود 13 رجب ، به چار موضوع برخوردم که چار ستون بدنم لرزید.

الف-علی در باره دشمناش هوشیار بود و می گفت از دشمن در امان نباش هرچند از شما سپاسگذار باشد . کسی که از دشمن غفلت کند حیله های دشمن او را بیدار می کند. ولی به فحاشی و آبروریزی برخورد نکردم.

ب- تمام دعوت ها و برخورد هایش بر اساس استدلال و منطق بود. شنیده هایش را سند نمی کرد( جز کلام قران ونبی)

ج-در مقابل دشمن ، ماجرای پیراهن عثمان ،نفاق به تحلیل وآگاه سازی منطقی روی آوردو گفت : این اعتراضات تند، شما را در مسیری قرار می‌دهد که آینده آن روشن نیست

د-در مورد اصرار تندروها  برای شروع جنگ می گفت من دنبال جنگ نیستم دنبال هدایتم .

خانم فال گوش وایساده بود. حالا نوبت ایشون شد که بالای منبر بره و بگه : مرد بلند شو با این پیام های احساسی و نسنجیده تحت بهانه تضارب آرا ، در مسیری قرار می گیری که آینده آن روشن نیست . من که می شناسمت ولی اگه می خوای برای دوستات اظهار فضل کنی تا یک هفته هر 8 ساعت مقداری شربت تحلیل و استدلال ، منطق بخورتا مطلبی برای تشویق عمومی داشته باشی. شربت ها را گذاشتم طبقه آخر یخچال . آشغالا هم یادت نره.

سنگین ترین کار من اینه که از این پهلو به اون پهلو بچرخم ، شربت خوردن که خود مصیبتیه ، بماند که آشغالا را هم ببرم بیرون . حالا شما قضاوت کنید بهتر نیست بجای این کارهای سنگین ، مغزم را آکبند نگه دارم شاید بعد ها بدرد بخوره؟

                                             تا یادم نرفته تولد حضرت علی ع و مناسبت روز پدر مبارک.




:: برچسب‌ها: قصه , انتخابات , علی ,



مطالب مرتبط با این پست
.