با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
اسفند ماه فرارسیده و تمام خانواده ها دغدغه هایی همراه باشادی دارند باید خانه تکانی شروع شود . دختر! اول اون طاقچه پوش ها را با پرده ها بشوییم و روانداز کرسی را ، میهمان عید بیایید آبرویمان می رود،کل وسایل اطاق نشیمن ، قهوه خانه ، بالا خانه ، صندوق خانه را به ترتیب بریزید بیرون وطاقچه و رف ها را چارو نرمه بکشید . کف اتاق یادمان نرود . پسر! اون دستمال را بردار و دستمالی به درو پنچره بکش ،اگر کاغذ های آلات ها ( روزنه های منظم پنجره های چوبی و گره چینی شده) پاره شده دوباره کاغذ به چسبان ، زیر طاقی هم چاروب تبریزی بکشی .
امروز هوا خوبه مقداری رسوب سیلاب (قهره) و خاک سفید ( آغ توپراق) به خیسانیم و دیوارها را با نرمه رنگ کنیم ( سورتک)، خودم باید بروم دنبال این کار چون شما یا غلیظ درست می کنید یا خیلی رقیق این کار تجربه می حواهد ، دیوار های حیاط بماند برای روز های آخر ، مرد! توهم تکانی بخور اون وضع باغچه را برس .کارها ی خانه تکانی تقریبا ده روز مانده به عید تمام می شد. مرد برای خرید چهار شنبه سوری چکار کردی ؟ مقدای مغز بادام و سنجد باقی مانده آنها را ببر بفروش تا برای خرید چهارشنبه سوری و عید نمانیم .
بچه ها امشب باید در پشت بام آتش روشن کنیم ، شام پلوبرنج است، یک طبق کوچکی هم برای عمه،خاله... ببرید .(شام آن شب با شبهای دیگر که بیشتر آبگوشت بود فرق دارد چون شام برنج خالی با خورشت یا برنج با رشته قرمز و خورشت است )صبح زود صدا می کنند بچه ها بلند شوید! آفتاب کف حیاطه ، زود باشید مگر برای خرید چهارشنبه سوری نمی روید؟خانم! برای پسره یک کت و کفش و جوراب بگبر ، برای دختر ها هم جوراب و کفش و لباس و چادری بخریم ، برای خودمان هم چیزی نهیه کنیم ، حلوا گردویی، نخود و کشمش ،مقداری تخمه ،یکی دو کبلو قند بجای شیرینی چایخوری، خرما وخنزر پنزر . ننه! از این جغجغه های چوبی و فرفره ها و تفنگ های چوبی می خواهیم ، آن گل سر های قشنگ هم برایخواهرا، باشه به پدرتان می گم ، خاک برسرم آیینه و کوزه آّب تازه و شانه چوبی برای خودمان و هدیه چهارشنبه سوری برای خواهرت (خواهر شوهر) را فراموش کرده ایم ، فردا ناراحت می شود ( خرید برای بستگان درجه یک زن و شوهر به عنوان هدیه عید کوچکتر ها به بزرگترها بود تا در روز عید بتوانند ار بزرگان عیدی بگیرند، همچنین آموزش بزرگ داشت فامیل بود). بیک بابا
شاعر شعرطنز به زیان آذری و فارسی اصغر ساعی و شاعر جوان مقصود آذری( جناب ساعی در تاریخ 26/1/1391 حضورا فرمودند که کلمه استاد از اول نامشان حذف شود که نشان از شکسته نفسی ایشان داشت و ما نیز همین را اطاعت کردیم)
اگر خاطراتت، تمام داشته های تاریخی خودت و گذشتگانت ،آینده کودکانت ..... در حال تخریب باشد ، چه کسی را مقصر خواهی شناخت.اولین مدارسی که با خون دل گذشتگانمان افتتاح شده بود چرا امروز ؟؟؟؟؟
1-سال 1319 کلنگ ساختت را زدند و ما امروز کلنگ خذفت را
یادش به خیر دوستانی که شبهای بهمن 57برای مقابله با نیرو های فراری ساواک تبریز و همچنین برای حفظ و حراست از اموال مردم به دلیل ضعیف شدن ژاندارمری ،شبها در محله های تعیین شده ( قبرستان ، محله حمام ، نبش مدرسه خورشیدی ) با چوب و سلاح سرد جمع می شدند وتعدادی نیز مسئول گشت زنی در روستا بودند.هیچ کدام هیچ ادعایی نداشت از جوان ترین افراد تا سالخورده ترین افراد.جوان 14-15 ساله داشتیم تا پیر مرد 70-80 ساله.سلاح گرم مفهومی نداشت.اواخر که مقداری سامان دهی انجام شد یک قبضه سلاح گرم در اختیار روستا قرار گرفت.یاد همه دوستان و همه خاطرات به خیر.یدالله طربخواه ،اسماعیل عجمی،فرزندان نقابی ها،نوجهانی ها،افواج ها،جاوید،کریم پور،فرقانی ها،کرم زاده ها،لطیفی ها ، شفی زاده ها،سلمانپور،رضایی ها،....نصیری ها . همه روستایی بودیم ولی همه تیزفهیم و اهل وفاداری ، دارای تفکر مستقل. معروف بود به پاریس کوچک.
داستان هایی که بزرگان از انقلاب ها و جنگ ها و کودتا های ایران( قاجار، پهلوی، 28 مرداد،مصدق ،متجاسرین روسی،...) برای جوانان می گفتند.هیچ کس بر دیگری ارجحیت نداشت. همه یکی بودند وبرای یک چیز می اندیشیدند: آرامش اجتماع.شیطنت های جوانان نیز خود شیرینی خاصی داشت.آتش روشن کردن در سر پست ها هم که همه شیطنت وشلوغی بود.هر پست یک رادیو هم داشت تا اخبار را لحظه به لحظه پیگیری کنند.
آیا دلیل ساخت سردآوا ( گورهای دسته جمعی قدیم که به غلت سرد آبه تلفظ شده) را درکورستان های محلی میدانید؟تاکنون داستانهای اجتماعی شنیده شده از پدر بزرگان را ارزیابی کرده ایم و تاریخ تلخ این داستان هارا مطالعه نموده ایم. برای یک بار هم شده کلمه قحطی در ایران را سرچ کنیم و مجددا از بزرگان طایفه بخواهیم دانسته های تلخ خود را برایمان بازگو کنند. شاید زیبا باشد.شاید به مدیریت حاکمان قبلی دست بیابیم. شاید کمکی باشد به شناخت و تطبیق سیاست های خارجیان در ایران.شاید ارزش امنیت ملی برایمان سهل الفهم تر شود. شایدساعتی را باتاریخ بگذرانیم و شاید...و شاید
تصویر قیچی بر سنگ قبر ( دیزج خلیل علیا)
تصویر شانه بر سنگ قبر( دیزج خلیل علیا)
کجای تاریخیم(منبع روزنامه همشهری)
*** سرد آوا : محل آواهای سرد و غمین که دو مورد آن ( با جنازه های متعدد)در سمت شمال عربی قبرستان دیزج خلیل تا دهه 70 قابل بازدید بود ولی با ساخت زمین بازی و درخت کاری از بین رفته است. قبلا مشروحا تحت عنوان سردآوا در وبلاک آمده.
خاطرات و حاضر جوابیهای شهید مدرس مقدمه: مدرس در سال 1287 ق در روستای سرابه کچو از توابع اردستان چشم به جهان گشود. در شش سالگی همراه پدر به شهرضا (قمشه) عزیمت نمود و در همان شهر دروس حوزوی را آغاز کرد. سال 1303 ق در سن 16 سالگی به منظور ادامه تحصیلات، راهی اصفهان شد و در مدرسه جده کوچک حجرهای گرفت و 13 سال به درس و بحث پرداخت. سپس به نجفاشرف عزیمت و پس از رسیدن به مرحله اجتهاد، در سال 1316 ق به اصفهان بازگشت و مشغول تدریس فقه ، اصول ، منطق، فلسفه و اخلاق شد.
غلامرضا پور آذر متولد 5 رجب 1306(17اسفند1267ش)وفوت 5 محرم 1401(22آبان 1359)از مردان نیک و فهیم و تحصیل کرده به ویژه در امر حسابداری است که خدمات عمومی شایسته ای داشته ( بعدا قید خواهد شد).نامبرده از اولین نفرات است که در سال 1305 شمسی موفق به اخذ گواهینامه ماشین و تراکتور از راهنمایی و رانندگی وقت شده است. وی از دوستان مرحوم ابوالقاسم لاهوتی است که در جریانات مشکل اقتصادی و سیاسی بوجود آمده برای لاهوتی و نشریه اش ، طی مکتوبی از لاهوتی درخواست پذیرش هدیه ای نقدی را می کند ولی لاهوتی به دلیل مناعت طبع ضمن تقدیر،از پذیرش موضوع خود داری می کند. وجود مردان فهیم ودانا ی زمان همچون مرحوم غلامرضا پور آذرکه متعدد در این روستا بودندو هستند نشانگر اعتلای فرهنگی نسل گذشته ماست.
((((ابوالقاسم الهامی (نام مستعار ابوالقاسم لاهوتی)متولد سال۱۳۰۵هجری قمری، برابر با۱۲۶۴خورشیدی متولد کرمانشاه متوفی به 1336خورشیدی در مسکو،از شعرای مبارز است که اشعار نخستین وی در روزنامهحبل المتینبه چاپ رسید بعد ها صاحب امتیاز و ناشر روزنامه بیستون و پارس بودو قبل از نیما یوشیج پایه گذار شعر نو می تواند محسوب شود.
ابوالقاسم لاهوتی بعداز خروج از ایران ،وزیر فرهنگ و هنرتاجیکستان را برعهده داروپایه گذار تئاتر واپرادر تاجیکستان، معاونماکسیم گورگیدر هییت رییسهکانون نویسندگان شورویبود.سرود ملی تاجیکستان ،اپرای کاوه آهنگر ....از آثار اوست. شورانگیز ترین دیدگاه لاهوتی میهن و میهن پرستی اوست و به ایرانی بودنش میبالید .این شعر بعد از انقلاب اسلامی ایران توسط استاد شجریان اجرا و پخش میشود.
تنیده یاد تو در تارو پودم میهن ای میهن بود لبریز از عشقت وجودم میهن ای میهن
تو بودی کردی از نابودی و با مهر پروردی فدای نام تو بود و نبودم میهن ای میهن
به هر مجلس به هر زندان به هر شادی به هر ماتم به هر حالت که بودم با تو بودم میهن ای میهن
به دشت دل گیاهی جز گل رویت نمی روید من این زیبا زمین را آزمودم میهن ای میهن))))